روانشناسی معامله گری اهمیت زیادی در موفقیت و شکست یک معامله گر دارد. بسیاری از تریدرها علیرغم داشتن یک استراتژی خوب نمیتوانند به سودآوری مورد نظرشان برسند. از این رو، در این مطلب از وبسایت دگرش میخواهیم تجربه یک معامله گر موفق را با شما به اشتراک بگذاریم. این تجربه حاصل یک مصاحبه است که آن را به صورت پرسش و پاسخ برای شما بازنشر میکنیم. در این مقاله خودتان از نزدیک با اهمیت روانشناسی معامله گری در معاملات یک تریدر آشنا میشوید. پس با ما همراه باشید.
زندگی شما پیش از آغاز معامله و آشنایی با روانشناسی معامله گری چطور بود؟
من پیش از شروع معامله، سابقه و تجربه خیلی خاص و مهمی نداشتم. در خانوادهای فقیر و با یک مادر مجرد بزرگ شدم. در آن زمان، مادرم باید ۴ فرزندش را بزرگ میکرد. او کار نمیکرد؛ بنابراین ما با کمک رفاهی دولت، کوپن غذا و … زندگی میکردیم.
علاوه بر این، به دلیل مشکلات یادگیری و خانوادگی، در مدرسه دانشآموز خوبی نبودم. همین موضوع باعث شد تا در زندگی حرفهای خود، به موفقیت چشمگیری دست پیدا نکنم. من فقط برای گذران زندگی، مشغول کارهای کوچک میشدم. به علاوه آنکه لکنت مادرزادی هم دارم و این موضوع باعث میشد تا بیشتر اوقات بیکار باشم.
به طور خلاصه، این پیشینه من است. شاید سرگذشت خوبی نباشد؛ اما از آن خجالت نمیکشم و نمیخواهم تغییرش دهم. همین گذشتهی من بود که باعث شد به موفقیتهای بزرگ امروزم دست یابم.
شما از سال ۲۰۰۶ مشغول معامله گری هستید، چه چیزی باعث شد جذب این کار شوید؟
من ترید را به طور جدی در سال ۲۰۰۶ شروع کردم؛ اما اولین تجربه معامله گری من در بازار مربوط به دوران دبیرستان (۱۹۹۷-۱۹۹۸) میشود. بدیهی است که در آن زمان هیچ شناختی نسبت به مقولهی روانشناسی معامله گری نداشتم.
یک روز در تعطیلات، مثل همیشه به کتابخانه رفتم. فکر نکنید عاشق کتاب خواندن بودم! لکنت زبانم باعث شده بود همه من را مسخره کنند؛ بنابراین به کتابخانه میرفتم تا از محیط مدرسه دور شوم.
یک روز، در حالی که بین قفسههای کتابخانه میگشتم، به طور تصادفی، کتابی را دیدم که تأثیر زیادی روی من گذاشت؛ کتاب کلاسیک نیکلاس دارواس «چگونه از بورس، ۲ میلیون دلار درآمد داشتم».
نمیدانم چطور این کتاب، به کتابخانه مدرسه راه یافته بود. نمیدانم چرا، اما آن را برداشتم. میدانم شبیه داستان یک فیلم خارقالعاده به نظر میرسید … .
به طور خلاصه، هر روز یک یا دو صفحه از کتاب را میخواندم. من مجذوب زندگی دارواس و موفقیت او شده بودم. بدین ترتیب، به ترید کردن علاقهمند شدم. میخواستم من نیز موفقیت دارواس را به دست آورم.
امروز که با شما صحبت میکنم خوشبختانه دیگر فقیر نیستم. این را با کمال تواضع میگویم. به عنوان یک معامله گر، به خصوص با توجه به گذشته خود، عملکرد خوبی داشتهام. این دقیقاً همان چیزی است که من را به بازار جذب کرد. از همان ابتدا، دریافتم که با تسلط بر ترید، میتوانم خود را از فقر نجات دهم.
یکی از بحرانیترین مسائلی که جهان امروز با آن مواجه است، شکاف ثروت میباشد؛ اما به لطف اینترنت و دموکراتیزاسیون کارهایی مانند تجارت و سرمایهگذاری، میتوان اختلاف بین فقرا و اغنیا را به گونهای کاهش داد که قبلاً امکانپذیر نبوده است.
بدون شک افراد بسیاری، اهمیت روانشناسی معامله گری در ترید موفق را نادیده گرفتهاند. چه زمانی به اهمیت آن پی بردید؟ چه چیزی باعث شد متوجه اهمیت این موضوع شوید؟
شکستهایم باعث شد متوجه اهمیت این موضوع شوم. تا سال ۲۰۰۶، حدود ۱۰۰ هزار دلار پسانداز کرده بودم. در همان سال، این مبلغ را در یک حساب معاملاتی گذاشتم و شروع به معامله تمام وقت کردم.
مانند اکثر معامله گر ها، من نیز با اطلاعات و پیشزمینه خود معامله را شروع کردم. خیلی سریع دریافتم که مسیر اشتباهی را در پیش گرفتهام. به همین خاطر، در دورههای ترید برای آشنایی با روانشناسی معامله گری شرکت کردم.
در ابتدا، درآمد کمی داشتم و همواره سود به دست آمده خود را دوباره وارد بازار و معامله گری میکردم.
در آن زمان من خیلی احساسی روی معاملهها، سرمایهگذاری میکردم. هر معامله، یک رابطه عاطفی بود: معاملههای موفق باعث اشتیاق بیش از حد من میشد. از طرفی دیگر، معاملههای ناموفق من را افسرده میکردند. صبور نبودم و همیشه برای داشتن نتیجه موفق در معاملهها عجله میکردم. این موضوع باعث دشوار شدن کارهایم میشد.
موفقیت در بازار بسیار گیجکننده به نظر میرسید؛ خیلی نزدیک و در عین حال بسیار دور از دسترس!
من ناامیدانه به دنبال راهحل مشکلات بودم. در حالی که مشکل از خود من بود؛ باید به دنبال مشکلات و راهحل آنها در درون خودم میگشتم. برای مدتی طولانی، از این موضوع آگاه نبود؛ اما در نهایت، متوجه مشکل شدم. از همینجا بود که سفر خود را آغاز کردم؛ سفری برای خودیابی.
چه زمانی تصمیم گرفتید روانشناسی معامله گری را بیاموزید؟ چه چیزی باعث شد آن را به عنوان یک حرفه دنبال کنید؟
پس از کشمکشهایی که در ترید کردن خود داشتم، مدتی را استراحت کردم. به سفر رفتم تا مشکلات درونی خود را حل کنم. شانسی که آوردم این بود که با معلمین مشهور مدیتیشن، در سنتهای مختلف، چه در شرق و چه در غرب، آشنا شدم.
این تجربه، تأثیر زیادی روی من گذاشت. طرز تفکرم در مورد خودم، زندگی و شرایط آن را تغییر داد.
در این سفر، زمان زیادی برای فکر کردن به بازار و تأمل در مورد شکستهایم به عنوان یک معامله گر داشتم.
پس از آن به «زندگی عادی» خود بازگشتم و دوباره شروع به ترید کردن نمودم. با تغییر در رفتار و طرز تفکرم، تجربهای کاملاً متفاوت برای من در معامله گری شروع شده بود.
در مسیر معامله گری، تصمیم گرفتم مدرک مربیگری مدیتیشن را بگیرم. با بهبود عملکرد معاملاتی خود، تصمیم گرفتم تجربه خودم در زمینه روانشناسی معامله گری را به صورت آنلاین به اشتراک بگذارم. در مجموع، من میخواستم آنچه را که یاد گرفتهام، با سایر افراد به اشتراک بگذارم.
۳ مشکل رایجی را معرفی کنید که معامله گران با آن مواجه هستند و بر روانشناسی معامله گری آنها تأثیر میگذارد؟
۱. آنها نمیتوانند عدم موفقیت و ضررها را قبول کنند
این یک مشکل بزرگ است که همه معامله گر ها با آن روبهرو میشوند. پذیرفتن ضرر و زیان هرگز آسان نبوده و نخواهد بود! هیچ فرقی هم ندارد که تازهکار یا یک معامله گر باتجربه باشید. اکنون بیش از ۱۴ سال است که معامله میکنم و هنوز هم از ضرر و زیان ناراحت میشوم؛ اما با یادگیری علم روانشناسی معامله گری و تمرین هر روزۀ آن یاد گرفتهام که این بخشی از فرآیند است. من دریافتم که بدون ضرر و زیان، هیچ موفقیتی به دست نخواهد آمد.
۲. غرور و خودپسندی
من این احساس غرور و خودپسندی را تجربه کردهام. لحظاتی بوده است که از یک معامله ۵۰ تا ۱۰۰ هزار دلار درآمد داشتم. بلافاصله احساس کردم که من بهترین معامله گر دنیا هستم. همین غرور است که باعث شکستهای پی در پی میشود.
اما در نهایت، شما متواضع میشوید. به تعبیر مایک تایسون، زندگی تواضع را به شما هدیه میدهد. در این مورد، این بازار است که باعث تواضع معامله گر ها میشود.
۳. آنها با نظم و مقررات مشکل دارند
در بحث روانشناسی معامله گری نظم و انظباط از جایگاه ویژهای برخوردار است. داشتن نظم و مقررات یعنی اتخاذ نوعی سازگاریِ رفتاری که مستقل از رفتار دیروز و امروز است و اکثر مردم با آن مشکل دارند. به همین دلیل، آنها در رعایت رژیم غذایی، ورزش کردن، مطالعه یا مدیتیشن مشکل دارند و این داستانِ نوع بشر است. تفکر کوتاه مدت ما بسیار قانعکننده است، زیرا فقط به دور شدن از ناراحتی فکر میکنیم.
به نظر شما کم اهمیتترین جنبه تبدیلشدن به یک معامله گر موفق چیست؟
پاسخ تجزیه و تحلیل است؛ اما به طرز متناقضی اکثر افراد، زمان زیادی را صرف تحلیل کردن میکنند. شما میتوانید با یک میانگین متحرک ساده و ثبات رفتاری در بازار درآمد کسب کنید؛ اما بیشتر مردم نمیخواهند این موضوع را بشنوند. شاید بتوان گفت که در بازارهای مالی، موفقیت نصیب کسانی میشود که با بهره گیری از روانشناسی معامله گری بر ذهن و روان خود مسلط هستند.
خیلی ساده به نظر میرسد. همچنین این موضوع، خستهکننده است. مردم روشهای خستهکننده را دوست ندارند. آنها به دنبال هیجان هستند. آنها میخواهند احساس کنند که کار مهمی انجام میدهند؛ بنابراین ساعتهای زیادی را صرف تجزیه و تحلیل، سنجش مزایا و معایب تحلیل شان و … بر روی چارت میکنند.
البته، هیچ ایرادی ندارد. مطمئناً میتوانید در انجام آن، بسیار موفق باشید. با این حال، شما میتوانید با یک میانگین متحرک ساده نیز بسیار موفق عمل کنید.
مدیتیشن به بخشی از کارهای روزانه من تبدیل شده است. مدیتیشن به من کمک کرد تا حس اضطراب را در معاملههایم کاهش دهم.
به عنوان مربی مدیتیشن، آیا ابزاری دارید که از آن برای «آمادهسازی و آرامکردن» ذهن، قبل یا پس از معامله استفاده کنید؟
من یک کانال یوتیوب را به همین موضوع اختصاص دادهام. در این کانال، معامله گران میتوانند مطالب مربوط به روانشناسی معامله گری و مدیتیشن برای موقعیتها و شرایط مختلف را بیابند.
مأموریت من این است که به معامله گر ها کمک کنم آگاهی خود را نسبت به زندگی درونی خود توسعه دهند.
من نمیگویم که مدیتیشن، راهحل هر مشکلی است. البته، راههای دیگری برای افزایش آگاهی از زندگی درونی وجود دارد. به عنوان مثال، نوشتن احساسات یا پیادهروی طولانی میتوانند جایگزینهای خوبی باشند.
با این حال، من مدیتیشن را بیشتر دوست دارم، زیرا تأثیر زیادی بر زندگی من گذاشته است. با مدیتیشن، شما صبور بودن و آرامش را تمرین میکنید. این دو ویژگی، بسیار قدرتمند هستند.
در مورد عادتهای خود پیش از شروع معامله گری صحبت کنید. آیا برنامهریزی روزانه و هفتگی دارید؟
عادتهای من پیش از شروع ترید، با توجه به عمیق تر شدن دانشم در روانشناسی معامله گری در طول سالهای متمادی بسیار متفاوت بوده است. این عادتها و برنامهریزیها، بسته به شرایط زندگی تغییر میکنند. با این حال، برنامهای که خیلی تغییر نکرده است، برنامه صبحگاهی من است.
برنامه صبحگاهی خود را در این قسمت برایتان میگویم. این چیزی است که من در ۶-۷ سال گذشته انجام دادهام:
۱. صبح زود از خواب بیدار میشوم
من آدم سحرخیزی هستم. دوست دارم زود بخوابم و زود بیدار شوم. دلیلش این است که برای خوابم ارزش قائل هستم. همچنین متوجه شدهام که مغز انسان، صبحها آرامش بیشتری داشته و پربازدهتر است.
۲. درست بعد از بیدار شدن، به سراغ افکار مثبت میروم
یکی از نکات مهم در مبحث روانشناسی معامله گری داشتن ذهنی مثبت است. معمولاً افکار ما هنگام بیرون آمدن از رختخواب، به سمت کارهایی میرود که باید انجام دهیم؛ نگرانیها، اضطراب و … . افکار مثبت و نیروبخش، به ندرت به سراغمان میآیند. بدین ترتیب، وقتی از خواب بیدار میشوم، فوراً به این فکر میکنم که زنده بودن، سلامتی و انجام کاری که دوست دارم، چقدر خوب است.
اگرچه من همیشه در انجام این کار موفق نمیشوم (گاهی اوقات نگرانیها و اضطرابها به صورت پنهانی به سراغم میآیند)، اما تمرین بعدی معمولاً به آرامش و تمرکز ذهنم کمک میکند.
۳. برای ۲۰-۳۰ دقیقه مدیتیشن انجام میدهم
وقتی از خواب بیدار میشوم، بلافاصله یک لیوان آب میخورم. دستگاه قهوهساز را روشن میکنم. سپس، ۲۰ تا ۳۰ دقیقه را به مدیتیشن اختصاص میدهم. در همین حین، بوی دوستداشتنی قهوه در تمام خانه پخش میشود و گاهی اوقات حواسم را پرت میکند. یادتان باشد که داشتن ذهنی آرام یکی از اصول اساسی در روانشناسی معامله گری برای یک تریدر است.
۴. به سراغ نوشتن احساسم در مجلهی خود میروم
وقتی مدیتیشن تمام شد، چند آهنگ آرامشبخش پخش میکنم. قهوهام را برمیدارم. رایانهام را روشن میکنم و در مجله خود، ۳ چیزی را مینویسم که به خاطر آنها سپاسگزار هستم.
سپس، به طور خلاصه اخبار را میخوانم. به نوشتن افکار و احساسات خود در مورد معاملههای در حال انجام خود (یا معاملههایی که میخواهم شروع کنم)، ادامه میدهم. من همچنین در مورد اتفاقی مینویسم که در بازار رخ داده و من را شگفتزده کرده است.
نوشتن افکارم در مورد معاملهها، احساساتم و بازار، کمتر از ۱۰ دقیقه طول میکشد؛ اما به من کمک میکند رفتارم را در جهت درست هدایت کنم.
۵. برنامه روزانه خود را مرور میکنم
برنامه روزانه خود را مرور میکنم و پس از آن میتوانم ایمیلها و توییتر را بررسی کنم و به کارهایم برسم.
باید بگویم، من از انجام کارها به این شکل، لذت میبرم. در ساعتهای ابتدای روز، هیچکس من را اذیت نمیکند. من کارهایی که دوست دارم را انجام میدهم و با آرامش روز خود را شروع میکنم.
آیا میتوانید توضیح مختصری در مورد سیستم معامله گری خود به ما ارائه دهید؟ آیا قوانینی دارید؟ از چه روشی برای تحلیل بازار استفاده میکنید؟ (الگوها، رشتهها، شاخصها، خطوط روند؟)
اگر بخواهم فارغ از روانشناسی معامله گری به سیستم ترید خود بپردازم باید در ابتدا دیدگاهم را در مورد ماهیت بازارهای مالی توضیح دهم. این دیدگاه، نحوه برخورد من با بازارهای مالی و استراتژی سازی در آنها را نشان میدهد.
میتوانید با من موافق یا مخالف باشید؛ اما دیدگاه من بدین صورت است: من معتقد هستم که روندها و چرخههای بلندمدت، قابل پیشبینی هستند. از طرفی دیگر، با تمرکز بر معاملههای کوتاه مدت، نوسان بیشتری ایجاد میشود. این موضوع، پیشبینی نتیجه معامله بعدی شما را بسیار دشوار میکند.
یک استعاره خوب، تفاوت بین آب و هوا و فصل است. آب و هوا به سختی قابل پیشبینی است؛ اما فصلها قابل پیشبینی هستند. به نظر من، بازارها دقیقاً همینطور هستند. روندهای کوتاه مدت مانند آب و هوا و روندهای بزرگتر و چرخههای طولانی مدت مانند فصلها هستند.
شاید با اطمینان ندانید که امروز بعد از ظهر یا فردا یا هفته آینده، هوا چگونه خواهد بود؛ اما میدانید که فصلها چه زمانی شروع میشوند و چه زمانی به پایان میرسند. این دقیقاً دیدگاه من است.
با اینحال همه معامله گران با این دیدگاه موافق نیستند. برخی از افراد بر این باور هستند که بازار در کوتاه مدت، قابل پیشبینی است. همچنین به احتمال زیاد، تجزیه و تحلیل به آنها میگوید که آیا این معامله، موفق خواهد بود یا خیر.
منظورم این است که اگر این باور و روش آنها بوده و برایشان مفید واقع شده، پس فقط همین موضوع اهمیت دارد. من از ذهنیت و روشهای متفاوت قدردانی میکنم؛ اما من این روش را تجربه نکردهام. این چیزی نیست که در معاملههای خود مشاهده کرده باشم. تجربه من میگوید که پیشبینی معاملههای کوتاه مدت، بسیار دشوار است. همچنین نتایج معاملههای کوتاه مدت، معمولاً به طور تصادفی توزیع میشوند.
باید بگویم که این روشی نیست که یک روز از خواب بیدار شوم و آن را انتخاب کنم. این روش، نتیجه ۱۴ سال معامله گری من بوده است؛ بنابراین، از این روش استفاده میکنم.
به نمودارها نگاه میکنم. از دانش خود در مورد تحلیل بنیادی، نیروهای کلان اقتصاد جهانی که بازارها را شکل میدهند و روانشناسی انسانی برای تعیین جهت کلی معاملهها استفاده میکنم. سپس، از قوانین سختگیرانهای برای اجرای سیستماتیک معاملهها استفاده میکنم.
من از ۳ استراتژی برای معامله استفاده میکنم؛ نمودار هفتگی، نمودار ۳۰ دقیقهای و نوعی رویکرد سرمایهگذاری ارزشی (به عنوان مثال، در بازار نزولی، وقتی قیمت سهمی کاهش پیدا کرد، آن را خریداری میکنم). همه این استراتژیها بر اساس روند کلان هستند. همچنین همه آنها یک مدل ریسک-پاداش نامتقارن دارند.
چگونه احساسات خود (ترس، طمع و هیجان) را در دوره معامله گری خود کنترل میکنید؟
من به دنبال کنترل چیزی نیستم. در میان یک احساس قوی، فقط به عملکرد آگاهی ذهنم متکی میشوم. اجازه میدهم افکار و احساسات، آزادانه جریان پیدا کنند و به سادگی همه آنها را از دید یک تماشاگر مشاهده میکنم. به طور کلی، یک نگرش دوستانه نسبت به همه احساسات خود پرورش میدهم و به نظرم این موضوع از نگرش من در مورد روانشناسی معامله گری خودم نشات میگیرد. اگر علاقه مند هستید که در خصوص بحث ترس و طمع بیشتر بدانید پیشنهاد میکنیم مقاله چگونه “ترس از دست دادن (فومو) در معامله گری را شکست دهیم؟” را مطالعه کنید.
این بدان معنی نیست که هیچ احساسی را تجربه نمیکنم. در واقع، در حال حاضر من میتوانم به راحتی با احساساتم مقابله کنم. این به من کمک میکند در تجارت موفق عمل کنم.
اگر شخصی به تازگی وارد حوزه معامله گری شده باشد، توصیه میکنید در ابتدای سفر روی چه اهدافی تمرکز کند؟
مهمترین هدفی که باید روی آن تمرکز کنید، بقا است. بقا در این بازی، نقش کلیدی دارد. فرصت موفقیت با استفاده مکرر از شانسها و ماندن طولانی مدت در بازی، ایجاد میشود.
چه توصیهای به معامله گر هایی میکنید که یک سیستم معاملاتی قابل اعتماد دارند؛ اما نمیتوانند به برنامه خود پایبند باشند؟
به نظر من علاوه بر تسلط به روانشناسی معامله گری خود که موضوع بسیار مهمی است، مهمترین توصیه در چنین مواقعی این است که برای مدتی، معاملههای بسیار کوچک را انجام دهید. نگران سود پایین هم نباشید. حتی اگر سودی که به دست میآورید، تنها برای پرداخت کمیسیون کافی باشد، باز هم این کار را انجام دهید.
با انجام چنین معاملههای کوچکی، درمییابید که عملکرد شما در ۲۰ تا ۳۰ معامله چطور بوده است. حواستان باشد که نباید روی پول درآوردن تمرکز کنید. ابتدا باید یاد بگیرید چطور احساسات خود را مدیریت کنید. با گذشت زمان و پیشرفت در مقابله با احساسات، آنگاه معاملههای بزرگتری انجام دهید.
به عنوان مثال، میتوانیم باشگاه رفتن را در نظر بگیریم. اگر تا به حال، پایتان را در هیچ باشگاه ورزشی نگذاشتهاید، نباید در همان روز اول با وزنههای سنگین شروع کنید. این کار هیچ مزیتی برایتان ندارد و تنها به خودتان صدمه میزنید. بدین ترتیب، باید کم کم شروع کنید. ابتدا باید به سراغ تمرینات سبک بروید و با گذشت زمان، تمرینات خود را بیشتر و سنگینتر کنید.
در معامله گری هم درست همینطور است. باید ابتدا از معاملههای کوچک شروع کنید و کم کم به سراغ معاملههای بزرگ بروید.
به آرامی اما با اطمینان … . این کاری است که باید انجام دهید. البته باید بگویم که در روز اول باشگاه، اگر بخواهید وزنههای سنگین بلند کنید، بدنتان چنین اجازهای به شما نمیدهد. در ابتدا دستهایتان توان بلند کردن وزنههای سنگین را ندارند؛ اما با گذشت زمان و تمرینات فراوان، میتوانید وزنهها را سنگینتر کنید.
البته یک از آفات بزرگ در بازارهای مالی این است که در ترید کردن چنین نیست! در معامله گری، افراد میتوانند معاملههای بزرگ انجام دهند و همین موضوع، اکثر افراد را به دردسر میاندازد.
سخن پایانی
بهترین روش برای عدم موفقیت و ایجاد یک تجربه منفی در بازار برای شما به عنوان یک معامله گر، این است که سعی کنید از طریق راههای میانبر به موفقیت برسید. این راهها، کمکی به شما نمیکنند؛ بنابراین، از معاملههای کوچک شروع کرده و یاد بگیرید که خودتان را مدیریت کنید. در مرحلهی بعدی تلاش کنید تا با مطالعات عمیق به تسلط قابل قبولی در حوزهی در روانشناسی معامله گری برسید. در نهایت مطمئن باشید که درآمد به دنبال مدیریت درست به دست خواهد آمد.